هدف: این مقاله به بررسی نسبت فنّاوری و تلقی انسان دربارۀ سیر تاریخ بشر یا فلسفۀ تاریخ پرداخته است. در حالی که توسعۀفنّاوری در کشور ما به یک ضرورت تبدیل شده و یکی از دغدغههای جدی سیاستگذاران و سیاستمدارن در تاریخ معاصر ایران بوده است، اما کمتر به ابعاد علمی و به خصوص فلسفی آن توجه شده است؛ این مسئله که آیا فنّاوری جدید متناسب با رویکرد خاص بشر جدید به تاریخ شکل گرفته یا اینکه فنّاوری جدید نسبت به هر گونه تلقی نسبت به تاریخ بیجهت است و اساساً آیا میان فنّاوری و تلقی انسان به تاریخ یا همان «فلسفۀ تاریخ» نسبت خاصی وجود دارد؟ روش: این مقاله با استفاده از روش اسنادی- کتابخانهای انجام گرفته و دارای دو بخش است. در بخش نخست، نسبت فنّاوری جدید و فلسفۀ تاریخ تجدد بررسی و در بخش دوم، تفاوتهای بنیادین فلسفۀ تاریخ اسلامی با فلسفۀ تاریخ تجدد روشن شده و الزامات این تفاوت بنیادین در فهم ماهیت فنّاوری بیانشده است.نتیجهگیری: درحالیکه وجود بشر، وجودی تاریخی است؛فنّاوری، فرعی از این وجود تاریخی است. سیر تاریخی بشر مدرن که نسبت به جهان پیرامونی پیشرونده و سلطهگرایانه است، چنین فنّاوریای را ایجاب میکند و در جایی که سیر تاریخی بشر دینی و اسلامی شود، در حالیکه نسبت به جهان پیرامونی نسبت هماهنگی داشته باشد و نه سلطه؛ فنّاوریای با چنین نسبتی ایجاد خواهد شد